محل تبلیغات شما

سه شنبه و چهارشنبه پيش شيراز رفتيم،زمانبازديد با بچه ها دعوام شد و بحثمون شد و داستانها پيش اومد كه از هم هنوز دلخوريم.

بيشتر وقتم توي كوچه ها باغهاي قصرالدشت گذشت .

بچه ها حافظيه رفتن و دنبال فالوده بستني و باغ ارم.اما من،جايي نرفتم و سرم به كار بود

مفتخورها.

برگشتيم و 4شنبه شب رفتيم طالقان براي مراسم چهلم مادربزرگ سمير و جمعه شب برگشتيم

بايد كمك ميكردم و مريض سرماخورده هم كم نبود و آرتامون هم مريض بود،برگشتيم از شنبه حس سرما داشتم و نفس كه ديروز مريض شد و منم ديگه افتادم از سرما.طالقان هم خيلي سرد بود.

قرقي باز از هفته پيش خراب شد و بهراد به عزيز پرخاش كرده بود و ديشب رفتيم خونه حاجي اما به سمير چيزي نگفتم.چي بگم بهش؟خودمون خراب ميشيم.

خدايا به من قدرتي بده كه بتونم خانواده هامون رو حفظ كنم پيش هم.

خدايا كمكم كن.

شيراز و سرماخوردگي

هم ,پيش ,كه ,ها ,مريض ,بچه ,شد و ,بچه ها ,باز از ,قرقي باز ,بود قرقي

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها